سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کرمانشاه 19

صفحه خانگی پارسی یار درباره

کامیابی در زندگی

                     کامیابی در زندگی

 

 

 

بزرگتری کشف انسان:

بزرگترین کشفی که قادرید انجام دهید علم بر این مطلب است که نیروی بی حد و پر از شعور و دانش در باطن و نهاد شما قرار دارد.

نیروی که می تواند همه مشکلات و موانعی را که در سر راهتان ایجاد می شود برطرف کند و شما در اجرای وظایف زندگیتان هدایت و پشتیبانی کند.

درواقع انسان برای پیروزی و موفقیت متولد شده و به این علت دارای صفتها و خصوصیاتی است که با انها می تواند فرمان روای سرنوشت خود و ناخدای کشتی هستی خویش شود.

حال اگر کسی از نیروهای درونی و روحی اش غافل باشد طبیعتا تحت تاثیر حوادث و رخدادهای مختلف قرار خواهد گرفت و انهایند که او را تحت تاثیر خود قرار می دهند و تقدیرش را رقم می زنند.

به این شکل است که فرد روحیه و شخصیت و قدرت خود را دست کم می گیرد و با همین طرز تفکر در مقابل سختی ها و مشکلات زندگی عقب گرد می کند و تسلیم می شود.

به عبارت روشنتر به خاطر نداشتن دانش و شناخت کافی برای رخدادها و رویدادهای زندگی اهمیتی زیادتر از حد قائل است و ناگزیر با کم ارزش کردن قدرت باطنی خود سبب می شود تا از رسیدن به نقطه بلند شادی و سلامتی و زندگی توام با استقلال . ازلدی باز بماند.

براورده شدن خواسته باطنی:

چندی پیش با یک گروه از جهانگردان برای دیدن یک معبد به آتن رفته بودیم.با راهنمای تور که خانم جوانی بود و به سه زبان آلمانی. انگلیسی و فرانسه حرف می زد گفتگوی جالبی داشتم.او با شادی بیان می کرد کهپیشنهادی عالی از یکی از توریست های همین گروه به او داده شده و خواسته باطنی اش براورده شدهاست.

ان مرد که تحت تاثیر معلومات و همینطور توانایی بیان وی قرار گرفته بود و از او تقاضا کرده بود که ریاست کاروانهای ازانس مسافرتی او را در پاریس و برلین به عهده بگیرد و در ضمن در زمانی که به ماموریت نمی رود در منزل او در نیویورک زندگی کند و هیچ پولی ندهد و با توجه به حجم این کار به او تقریبا 500 دلار می داد.در حالی که حقوق راهنمای تور به سختی به ماهی 90 دلار می رسید.

همان طور که خودش می گفت نمی توانست اصلا این پیشنهاد را واقعی ببیند و فکر می کرد هنوز رویای است که سالها در فکرش بوده است.نکته شگفت انگیز در این ماجرا این بود که عادت داشته صبح ها که از خواب بلن می شده است از مریم مقدس بخواهد که در زندگیش راهی پیدا کند تا به کمک ان قادر باشد به امریکا برود و زندگی کند.

در اصل این ایمان او بود که درونش را از این ایده پر ساخته و این جواب متحیرانه را به این شکل داده بود که گفته اند: هدف تو هرچه می خواهد باشد همان را بدست می اوری. چه حق باشد چه ناحق.

ارتقاء مقام بازاریاب ساده:

برای سخنرانی چند روزی به ایرلند رفته بودم در انجا با جوانی دوست شدم و او مرا به منزلش دعوت کرد ضمن صحبت با او فهمیدم که چطور با این سن اندکش توانسته بود مراحل رشد را در شرکت بزرگی که در ان مشغول بود طی کند و همه را کنار بزند و جزء هیئت مدیره ان شرکت قرار بگیرد.

او گفت:هر شب که می خوابیدم با یقین تمام به خودم می گفتم بالاخره من به سرپرستی گروهم میرسم و از بازاریاب ساده بودن در می ایم و پاداش زیادی می گیرم.تا اینکه مدیر شرکت مرا به دفترش خواند و گفت از کار من راضی است و بعد در تالار شرکت در حضور تمام کارمندان به من یک ساعت طلا هدیه داد و همینطور با ترفیع مقام مرا به عنوان سرپرستی بازاریابی معرفی کرد.

در حقیقت ای جوان یکی از خوانندگان پروپاقرص کتاب های من بود و همیشه قبل از خواب خود را در تصوراتش اینطور مشاهده می کرد که مورد ستایش همسرش واقع شده و او با شادی زیاد این شغل جدید را به او تبریک می گوید.

از حرفهایش فهمیدم که هرگز به ذهنش نرسیده بود که نسبت به همکارانش حسودی کند و فقط فکری که در ذهنش بود سرپرست بازاریابی بود و بس.

اما همین عقیده به تدریج در عمق درونش جای کرف و در زمان مناسب عکس العمل متناسب نشان داد.

همان طور که قبلا گفتیم ضمیر درون می داند که چطور ما را به هدفمان برساند و انچه را در فکر و خیال کرده ایم برای ما ایجاد نماید.

باز شدن درب بسته:

در زمان بازدید از پرستشگاه آپولو در یونان یک دفعه چشمم به یک دختر جوان افتاد که زیر بغلش کتابی بود کتابی که برای من غریبه نبود.خوب که دقت کردم فهمیدم که کتاب (قدرت تفکر) است.

فورا خودم را به او معرفی کردم و او مرا مورد لطف و عنایتش قرار داد و من چقدر از این حادثه غیر منتظره خوشحال شدم.

بعد از صحبتی که داشتیم درد دلش باز شد و بیان کرد که مشکلی دارد که ذهنش را مشغول کرده اما امیدوار است با مطالعه مطالب و نوشته های کتاب مشکلش حل شود و بیان کرد که مدت هاست امید سفر به امریکا را دارد اما سفارت به او جواب داده که سالها باید منتظر بماند چون نامش در نوبت انتظار قرار دارد و تا نوبت به او برسد چند سالی باید صبر کند.

می گفت: من همه ی راه حل های کتاب را بکار برده ام و همه ازمایش ها را انجام داده ام و به هرچه می خواستم رسیدم غیر از سفر به امریکا ام واقعا یقین دارم که ضمیر باطن و ناخوداگاه هوشمندم سرانجام در ب بسته را به رویم باز می کند هرچند از زمان ان بی اطلاع هستم .

مشکل او را برای یک خانم وکیل که در نیویورک از شاگردان من بود نوشتم وبراش گفتم که این دختر در انن شهر خواهری دارد که از سالها قبل مقیم است و اکنون مریض می باشد و گرچه از لحاظ اقتصادی در مضیقه نیست ولی چون احتیاج به مراقبت دارد ترتیبی بدهید تا این دختر بتواند هرچه سریع تر به انجا برود.

جواب مثبت بود و مدتی طول نکشید که ان دختر یونانی قادر شد به هدفش برسد و یک بار دیگر ارزویی را که در سر داشت مشاهده کند و به ان برسد.

ان دختر می گفت:زمانی که شما خودتان را معرفی کردید دریافتم که ضمیر درن کار خود را کرده و واسطه مورد احتیاج را فرستاده است من می دانستم که اگر بر عقیده خویش اصرار کنم و دچار ناامیدی نشوم این درب بسته یقینا باز می شود.

این را باید حقیقتا باور داشته باشیم که شگفتی های زندگی همواره وجود دارد و موقعی این امر ممکن می شود که یاس به خودمان را ندهیم

نویسنده:

مورفی